قرار ایستاده ها

آرشیو متن و صوت ویس های "قرار ایستاده ها" در تلگرام حامد زمانی

قرار ایستاده ها

آرشیو متن و صوت ویس های "قرار ایستاده ها" در تلگرام حامد زمانی

جمعه, ۱۸ تیر ۱۳۹۵، ۰۲:۲۵ ق.ظ

قرار سیزدهم (توکل)


معنای # توکل از زبان # جبرئیل


در حدیثى پیامبر گرامى اسلام(ص) معناى #توکل را از جبرئیل سؤال کرد، جبرئیل در پاسخ گفت:


"الْعِلْمُ بِاَنَّ الْمَخْلُوقَ لایَضُرُّ...

وَ لایَنْفَعُ...

وَ لایُعْطى...

وَ لایَمْنَعُ... 

وَ اسْتِعْمالُ الْیَأْسِ مِنَ الْخَلْقِ...

فَاِذا کَانَ الْعَبْدُ کَذلِکَ...

لَمْ یَعْمَلْ لأَِحَد سِوَى اللّهِ...

وَ لَمْ یَرْجُ...

وَ لَمْ یَخَفْ سِوَى اللّهِ...

وَ لَمْ یَطْمَعْ فى اَحَد سِوَى اللّهِ...

فَهذا هُوَ الْتَّوَکّلُ! "


☄معناى #توکل این است که:

انسان یقین داشته باشد:

سود و زیان...

و بخشش و حرمان(نا امیدی/ بی نصیبی)...

 به دست مردم نیست !

و باید از آنها (مردم) ناامید بود! 

و اگر بنده‌اى به این مرتبه از معرفت و شناخت برسد که جز براى خدا کارى انجام ندهد؛ 

و به کسى جز خدا امیدوار نباشد؛

و از غیر او نترسد؛

و غیر از خدا چشمِ طمع (امید) به کسى نداشته باشد! این همان #توکل بر خداست!


بحارالأنوار/ج ٦٨/ص ١٣٨/حدیث ٢٣


حکایتی درباره توکل

دوران دبیرستان بود که این قسمت از کتاب #تذکرة_الالیاء عطار نیشابوری رو خوندم...

و از اون به بعد هم خیلی کمکم کرد؛ هم آروم... 

نقل است که یکی پیش امام صادق (ع)آمد و گفت: "خدای را به من نمای "

امام گفتند: آخر نشنیده ای که موسی را گفتند: 

"لن ترانی؟" [کسی نمیتونه من رو ببینه]

گفت: "آری"

اما این ملت محمد [ائمه و معصومین] است که یکی فریاد می کند که:

"رأی قلبی ربی" [من با قلبم خدا رو دیدم]

دیگری نعره می زند که:

"لم اعبد ربا لم اره" [من خدایی رو که نبینم نمیپرستم]

امام صادق (ع) گفتند: 

"او را ببندید و در دجله اندازید"

او را ببستند و در دجله انداختند...

آب او را فروبرد...

باز برانداخت... [سراز آب بیرون اورد]

گفت: "یابن رسول الله الغیاث، الغیاث"

امام صادق (ع) گفت: "ای آب! فرو بَرَش"

همچنین فرو می برد و بر می آورد...

چندین کرت [چندین مرتبه این اتفاق افتاد]

چون امید از خلایق به یکبارگی منقطع گردانید؛

این نوبت گفت: "یا الهی! الغیاث، الغیاث"

امام صادق (ع) گفت: "او را برآرید"

برآوردند...

و ساعتی بگذاشتند تا باز قرار آمد...

[حالش سر جاش اومد]

پس گفتند: "خدای را دیدی؟"

 گفت: "تا دست در غیری می زدم، در حجاب می بودم؛

[تا از کس دیگه ای جز خدا کمک میخواستم انگار یه حجابی بود که نمیذاشت خدا رو ببینم]

چون به کلی پناه بدو بردم و مضطر شدم...

روزنه ای در درون دلم گشاده شد...

آنجا فرونگرستم...

آنچه می جستم بدیدم...

و تا اضطرار نبود آن نبود...

که امن یجیب المضطر اذا دعاه "

[وقتی فقط از خودش کمک خواستم و در برابرش واقعا احساس عجز و بیچارگی کردم؛ و ایمان اوردم که هیچکس جز خودش نمیتونه کمکم کنه؛ روزنه ای در دلم پدیدار شد که بوسیله ی اون تونستم خدا رو ببینم؛ و فقط وقتی اون روزنه وجود داشت که اون حالت عجز و ناتوانی در برابر خدا توی دلم بود/ براستی که او کسی است که دعای مضطر رو اجابت میکنه]

صادق گفت: "تا صادق می گفتی، کاذب بودی؛

[تا وقتی از من کمک میخواستی دروغ میگفتی که میخوای خدا رو ببینی]

اکنون روزنه را نگاه دار که جهان خدای عز و جل بدآنجا فروست"

–---------

بقول خودمون:

جای تو توی دلِ شکسته است...

اسمت کلیدِ همه ی درای بسته است...


فرمول پیدا کردن خدا= # توکل


قطع امید از همه غیر از خودش


احساس عجز و ناتوانی در برابر قدرتش [ایمان به اینکه کاری از دست کسی جز خودش بر نمیاد]



حدیث معراج

از جمله احادیث قدسى است؛ و آن عبارتست از پرسش هایى که پیامبر (ص) در معراج به پیشگاه ذات اقدس حق مطرح مى‌کند و خداوند نیز به او پاسخ مى‌دهد.


نخست حضرت از خداوند سؤال مى‌کند:


"یا رَبِّ اَىُّ الأَْعْمالِ اَفْضَلُ؟"

خداوندا! کدامین عمل، از سایر اعمال بهتر است؟


خداوند در پاسخ مى‌فرماید: 

"لَیـسَ شَئٌ عِنْدى اَفْضَلَ مِنَ التَّوَکُّلِ عَلَىَّ؛ والرِّضى بِما قَسَمْتُ"

هیچ چیز نزد من از #توکل بر من و رضایت به آنچه من قسمت کرده‌ام برتر نیست.

توکل سلاح توکل کنندگان

ایستاده های عزیز! 

توکل سِلاح و تضمین کساییه که دارن توی مسیر حق قدم برمیدارند و میجنگند:

"وَ ما لَنا أَلاّ نَتَوَکَّلَ عَلَی اللّهِ وَ قَدْ هَدانا سُبُلَنا وَ لَنَصْبِرَنَّ عَلی ما آذَیْتُمُونا وَ عَلَی اللّهِ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُتَوَکِّلُونَ"


"و چرا بر خدا توکل نکنیم و حال آن که ما را به راه هایمان رهبری کرده است؟

و ما بر آزاری که به ما رساندید البته صبر خواهیم کرد و اهل توکل باید تنها بر خدا توکل کنند" ابراهیم/١٢


ضمناً!

توکل کردن #ضلا به این معنی نیست که هیچ تلاشی نکنید و همه چیزو بسپرید به خدا!!!

این دوتا در کنار هم و باهم جواب میده!

نه تلاشِ بی توکل بدرد میخوره!

نه توکلِ بی تلاش!

بلکه؛

"فَإِذا عَزَمْتَ فَتَوَکَّلْ عَلَی الله"

همین که عزم کردی و تصمیم‏ گرفتی، به خدا اعتماد کن و کار خود را دنبال کن!

آل عمران/١٥٩


ما محوریتمون، یه وجود کامله به اسم "الله".

.

همه چیز برمیگرده به همون مثالی که همون اول زدم براتون از تذکرة الأولیا...

اصلاً نمی خوام قلمبه سلمبه حرف بزنیم...یه ذره بیایم وارد زندگی های شخصیمون بشیم...

فکر کنیم که ما الان یه مسیر رو شروع کردیم و داریم طی می کنیم این مسیر رو،طی این قرارا...

فکر نمی کنم مهمتر از توکل چیز دیگه ای برای این تعالی وجود داشته باشه...

حکایت چی می گفت؟...می گفت :

مادامی که تو از کس دیگه ای کمک میگرفتی،نجات پیدا نمی کردی...

یه درسی داشت با طعنه امام صادق ع به اون بنده خدا میداد...

ولی به محض اینکه از خدا کمک گرفتی، نجات پیدا کردی...اینوتعمیم بدیم به زندگیمون...

ما ادعای شیعه بودنمون هم میشه...

یه شیعه ی واقعی کسیه که محور همه چیزش خدا باشه...تفاوت مکتب ما با مکاتب دیگه در اینه...

که اونا،مثلاً مکاتب غربی،من رو،من...

من رو محور قرار میدن که میشه اومانیسم که شاعبه هاش مثلاً میشه چه میدونم،به لذت گرایی ختم میشه،به سرمایه داری ختم میشه،به مادی گرایی ختم میشه...به هزارتا کوفت و زهرمار دیگه ختم میشه...

ولی محورش یه وجود ناقصه به اسم،من...ولی ما محوریتمون، یه وجود کامله به اسم "الله"...

این تفاوت ما با بقیه است...

حالا اگر واقعاً،اگر واقعاً مرد باشیم،توی همه ی کارامون،توی همه ی کارامون این محور رو قرار میدیم...و نمیشه...نمیشه خدا وکیلی که بیایم بگیم آقا ما محورمون خداست...

ولی مثلاً چشم امید داشته باشیم فلانی کارمون رو راه بندازه...

چشم امید داشته باشیم.مثلاً فلان جا با استفاده از مثلاً نفوذ فلانی،فلان اتفاق بیافته...یا مثلاً با استفاده از داراییمون فلان گره رو حل کنیم...

یا با استفاده از مثلاً حتی زور زیادمون،صدای خوبمون،خط زیبامون،چهره ی زیبامون...

توکل یعنی اینکه همه چیز رو از خدا بدونیم...

دردم از یار است و درمان نیز هم...

درد رو خدا میده،درمونش رو هم خدا میده...

حالا اینکه چرا مشکل...خدا مقدر کرده فلان مشکل رو سر راه ما،بارها و بارها راجبش صحبت کردیم که باید بگردیم چرا...که خوشبحال اونایی که به این چرایی میرسن...

خدا برای ما بسه

ولی بیایم خدا وکیلی امتحان کنیم همین یه اصل کلی...واقعا اگر دنبال رسیدن به هدف هستیم،خدا خودش گفته از من بخواید...خود اصل پارتیای عالم...اصل قویای عالم...اصل ثروتمندای عالم...ثروتمندترین ثروتمندا...قوی ترین قویا...مهربون ترین مهربونا...پارتی همه ی پارتیا...با نفوذترین با نفوذا...گفته از من بخواید...بیاین انتخاب کنیم...اگه یه مشکلی سر راهمون قرار گرفت...توکل بکنیم به خودش...تلاشمون رو بکنیم...تلاشمون رو بکنیم،تا جایی که میتونیم...اینم شرطه ها...تلاشمون رو بکنیم تا جایی که میتونیم...به خودش بسپریم...

حتی من می گم خیلی از مشکلای اخلاقی،مثلاً با دوستمون یه مشکلی داریم،با همکارمون یه مشکلی داریم،با همسرمون یه مشکلی داریم...تو زندگی شخصیمون مشکل داریم...

اینارم بسپریم دست خودش...

در جهت رفعش تلاش کنیما،ولی بسپاریم به خودش...

نمیشه نمیشه(نمیشه)،هم توکل کنیم،هم خودت کارو بسپاری به یکی دیگه...هم توقع داشته باشی مثلاً به وسیلهی فلان چیز مشکله حل بشه...اگر سپردی بسپار بره...

تلاش کن و بسپاردست خودش...مثال،مثلاً می خوای فلان جا قبول بشی،می خوای فلان شرکت استخدام بشی.

میگی من توکلم به خداست،ولی مثلا دنبال پارتی هم می گردی...

نمیشه،شاید کارت بش ها...ولی این دیگه توکل نیست...اما این دیگه اون نوره رو به قول خودمون نداره ...

پس یه حصاره توکل که دور همه ی زندگیمون،یه حفاظیه دور همهی زندگیمون...گاردریلیه که نمیذاره از جاده در بریم،نجاتمون میده...

اگه تو مسیر توکل قدم برداریم...اگر همه چیز رو به خودش بسپاری...

گفتم بهتون دیگه،دیگه همه چیز رو داری...اون کسی که به خدا توکل می کنه دیگه همه چیز رو داره...با نفوذترینَ رو داره...ثروتمندترینَ رو داره...مهربون ترینَ رو داره...

زیباترینَ رو داره...یه وجودی پشتش قرار میگیره یهو...یه اعتماد به نفس قرار میگیره...یه عزت...عزت همینه دیگه...یعنی خدا پشتته...یعنی اگر مردم بهت احترام میذارن،این نوره،نوره است که خدا بهت داده...خدا داره میتابونه با اون آیینه تو صورتت که مردم دوست دارن...بخاطر اینکه تو خدا رو وکیل خودت قرار دادی...

حسبنا الله،نعم الوکیل...نعم المولا و نعم النصیر...

خدا برای ما بسه...اینکه ...چیز کمی نیستا...

خدا برای ما بسه،حالا انگار،خدا هم برای ما بسه...نه...بزرگترین و قوی ترین و با نفوذ ترین و زیباترین و بیارین پشت زندگیتون...

بیارینش،اون موقع می بینید که چقدر قوی میشین...

چقدر عزتمند میشه زندگی...امیدوارم منی که کمتر از همتون اینارو رعایت می کنم،اول دعا کنید که من بلد بشم اینارو...فقط حرف نزنیم،قشنگ...

چون من واقعاً بلد نیستم...

من واقعاً خودم بیشتر از همه می لنگم تو این داستان...ولی یه جاهایی اینو تست کردم، یه جاهایی اینو حس کردم،گفتم شماهم حتماً حس کردید...شما...ولی بیایم اگر این شیرینی زیر زبونمون مزه کرده...بیایم همه ی زندگیمون رو اینجوری کنیم...خیلی قشنگ میشه...ژ

مخلصیم...یاعلی...




  • istadeha group

نظرات  (۱)

خیلی از آقای زمانی متشکریم بابت وقت گذاشتن برای ما

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی